زندگی نامه دکتر ایران دخت میرهادی

دکتر ایران دخت میرهادی در فروردین سال 1299 در تهران متولد شد، پدرش سید فضل الله میرهادی اولین تحصیل کرده ایرانی در آلمان بود وی در آنجا ازدواج کرد و بعد از 13 سال اقامت در آنجا وگذراندن دوران سخت جنگ جهانی اول به ایران بازگشت.

آنها زندگی ساده خود را در تهران شروع کردند و نام اولین فرزندشان را ایران دخت گذاشتند.

 وی در کودکی زبان آلمانی را از مادرش و زبان انگلیسی را از پدرش آموخت،

دوران تحصیل خود را در دارالفنون تهران و بعد در مدرسه آلیانس و آمریکایی ها به پایان رساند و در همانجا به زبان فرانسه تسلط کامل پیدا کرد.

در کودکی از مادرش مجسمه سازی، نواختن پیانو، موسیقی و شنا را به زیبایی آموخت و بوسیله معلم نقاشی خود  این هنر را کاملا شناخت و به کار گرفت.

 دکتر میرهادی در ایران به عنوان شاگرد ممتاز و عالی رتبه پرستاری شناخته شد بعد از اتمام دبیرستان برای ادامه تحصیل، همراه مادرش عازم آلمان شد.

در زمان تحصیلش در مدرسه پرستاری، جنگ جهانی دوم شروع شد وبدلیل مشکلات جنگ در آلمان مشغول به کار شد ولی اثرات جانگداز ویرانی جنگ او را  متاثر کرد زیرا در سنین نوجوانی چنین حوادث هولناک و وحشتناکی ندیده بود و روحیه ظریفش را افسرده کرد.

پس از این حوادث و دلسرد شدن وی نسبت به شغلش به اتریش رفت و خود را در هنرپیشگی آزمود و بعد از چند سال با تشویق های همسرش رو به رشته پزشکی آورد.

در همین بین فرزندش را به علت جنگ و بمباران از دست داد که این حوادث دست به دست هم داد و او را گوشه گیرتر کرد.

 دکتر میرهادی پس از اتمام تحصیلاتش در رشته پزشکی به همراه همسر نقاش و هنرمندش به همدان آمد و به طبابت مشغول شد.

دکتر ایران دخت میرهادی موسیقی دان، نویسنده، بازیگر تئاتر، نقاش و طبیب دلسوز و مهربانی بود همچنین بی توجه به تمامی ظواهر زندگی، ساده پوش بود و به قدری در این کار مصر بود که گروهی او را بی خرد و نادان می خواندند.

او نسخه های خود را روی پاکت آجیل، قوطی سیگار و پاره کاغذها می نوشت و همراهش یک کیسه مندرس پارچه ای بود که وسایل شخصی خود را درون آن می گذاشت.

دکتر میرهادی کتابهایی با عناوین گمشده، هدیه، غول و عروسک، سه دوست، قصه بهارک و ترانه های ساده منتشر کرد.

در کنار طبابت و نویسندگی به تتاتر نیز پرداخت و در نمایشنامه های آ باکلاه ا بی کلاه، آدم و حوا، مردی روی بالکن و مستاجر بازی کرد.

یکی از کارهای بی نظیر او نوشتن قرآن با خطی زیباست، دکتر میرهادی سیده مسلمان عاشقی بود که عرفان را با تمام ابعادش شناخته بود و به راستی زنی ساده زیست بود که دنیا را به معنی واقعی  کلمه طلاق داده بود.

 طرز لباس پوشیدنش به شکلی بود که اگر کسی او را نمی شناخت فکر می کرد که زنی بی نواست در حالی که او در طول حیات خود چندین فرزند یتیم را به فرزند خواندگی قبول کرد و هر کدام را به سر و سامان رسانید و نیمی از زندگیش را فدای همین بچه ها کرد.

دکتر ایران دخت میرهادی پزشک دردمندان محروم،  تهی دست و فقیر بود و به مداوای امراض بی پناهان خرابه نشین عشق می ورزید، او ساکن قلب مردم کوچه و بازار بود.

عمر این زن فهیم، هنرمند و دلسوز در روز 13 شهریور 1368 به پایان رسید و بنا به وصیت خودش در باغ بهشت همدان و کنار همان مردم به خاکش سپردند.

 روحشان شاد و یادشان گرامی

 

 

 

منبع دریافت این مطلب : ویکی پدیا

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است.
ارسال نظر برای این مطلب غیر فعال شده است!