چرا پارادایم حاکم بر آموزش و پرورش باید تغییر کند؟

جعفر محمدی - یادداشتی را درباره تباه کردن کودکی دانش آموزان در نظام آموزشی نوشتم تحت عنوان "تجارت با کودکی؛ از مدارس تیزهوشان تا موسساتی که دکان باز کرده اند...".

در آن نوشتار، از این که انواع رقابت های به اصطلاح علمی در قالب آزمون های ورودی مدارس تیزهوشان و غیرانتفاعی ها و نیز کنکورهای آزمایشی بر دانش آموزان در سنین کودکی تحمیل می شود انتقاد شده بود. همچنین، فلسفه وجودی مدارس تیزهوشان نیز زیر سوال رفته و پیشنهاد برچیدنشان داده شده بود.

هر چند، استقبال خوبی از این مطلب شد و بسیاری از کاربران، آن را راهگشا دانستند ولی نقدهایی نیز بر آن وارد شد.

از جمله این که برخی نوشتند که فرزندشان را در این مدارس ثبت نام کرده و از نحوه کار مدارس راضی اند. یا برخی از فارغ التحصیلان مدارس تیزهوشان از این که سطح علمی مدارس شان بالا بوده ابراز خرسندی کرده اند. دوستی هم نوشته بود که اکثر همکلاسی هایش در مدرسه تیزهوشان در دانشگاه های معتبر خارج کشور پذیرفته شده اند. والدین یکی از دانش آموزان شاغل به تحصیل در این مدارس هم گفته بودند که فرزندشان در این سن و سال پایین، بسیار علاقه مند به آزمایش های علمی است و دلیلی ندارد او را در کنار دانش آموزان سایر مدارس ثبت نام کنند.

البته تعدادی از دانش آموزان و فارغ التحصیلان این مدارس هم با یادداشت انتقادی نوشته شده، همراهی کرده و نوشته بودند که تجربه خوبی در این مدارس ندارند یا نداشته اند.

ضمن تشکر از همه دوستانی که در این بحث شرکت کردند، برای باز شدن موضوع، نکاتی را جهت تامل مشترک متذکر می شوم و خوشحال خواهم شد که نظرات موافق و مخالف را دریافت و در عصر ایران منتشر نمایم. این بحث ها می تواند مقدمه ای برای آغاز اصلاحات در آموزش و پرورش باشد.

واقعیت این است که در بدو امر، حق با منتقدان یادداشت من است. اگر نظام کنونی آموزش و پرورش را اصولی و صحیح بدانیم، قطعاً در چنین ساختاری تحمیل انواع امتحانات پی در پی به دانش آموزان و نیز راه اندازی مدارس تیزهوشان و برگزاری مداوم کنکورهای آزمایشی، امری رواست ، چه آن که در سیستم کنونی، هدفگذاری صورت گرفته عبارت است از انباشت ذهن کودکان و نوجوانان با محفوظات حداکثری جهت موفقیت در کنکور ورودی دانشگاه ها.

بدیهی است که برای چنین "هدف حقیر"ی، باید هم روح لطیف کودکان و نوجوانان را به شلاق انواع تکالیف و امتحانات و آزمون های آزمایشی نواخت.

آنچه آموزش و پرورش باب کرده و در فرهنگ عمومی هم رایج شده نیز همین است: "بچه ات را به مدرسه بفرست تا او را برای دانشگاه آماده کند." بنابر این، اگر ثابت شود که فلان مدرسه، دانش آموزان زیادی را به دانشگاه فرستاده، آن مدرسه حتماً موفق بوده است. مدرسه هم برای این که به این موفقیت عرفی برسد، دانش آموزان را در معرض انواع آموزش های مضاعف و آزمون های مکرر قرار می دهد. والدین هم راضی هستند و دانش آموزان نیز که فکر می کنند نظام آموزشی همین است، ناگزیر از تحمل هستند.

همه ما هم عملاً زیر سلطه روند معیوب رفته ایم چون حداکثر انتطاری که از نظام آموزشی داریم همین است.

اما اگر تعریف دیگری از نظام آموزشی داشته باشیم و ماموریتی فراتر از قبولی در کنکور برای آن قائل باشیم، نمی توانیم صرفاً دل به این خوش کنیم که فلان مدرسه یا فلان آزمون، می تواند فرزندمان را به دانشگاه بفرستد.

در یک نظام آموزشی سالم، کودک باید کودکی کند، بازی کند و بیش از آن که درگیر فرمول های پیچیده ریاضی یا محفوظات غیرضرور شود، باید درس زندگی یاد بگیرد. مثلاً نحوه رفتار با دیگران، روا داری، کنترل خشم، روش حل مساله، توانایی "نه" گفتن، برنامه ریزی و ... را یاد بگیرد و دهها ویژگی حیاتی مانند عزت نفس، تفکر انتقادی، تفکر سیستماتیک، خلاقیت و مهارت های ارتباطی اش را تقویت کند.

انصاف باید داشت که وقتی تمام همّ و غمّ سیستم آموزشی، معلومات و محفوظات است و والدین هم همین انتظار را دارند، دیگر وقت، انرژی و انگیزه ای نمی ماند که نظام آموزشی ، "زندگی" را در کودکان و نوجوانان نهادینه کند.

وقتی می گوییم مدارس تیزهوشان باید تعطیل شود، این اتفاق باید بخشی از فرایند اصلاحات در آموزش و پرورش باشد که طی آن، همه مدارس از جمله مدارش تیزهوشان باید به "مدارس زندگی محور" تبدیل شوند.

کودک یا نوجوان قبل از این که بداند از ترکیب فلان دو ماده شیمیایی، ماده ثالثی با فلان عنوان علمی حاصل می شود، باید برای زیستن در این دنیای پرماجرا آماده شود.

او به جای آن که "تنها شانس خود برای کودکی کردن "را صرف این معادلات کند، می تواند این معلومات را در سال های پایان دبیرستان یا در دانشگاه، در زمان کمتری یاد بگیرد و یادگیری اش هم نفع داشته باشد. دوران طلایی کودکی و نوجوانی که هرگز هم تکرار نمی شود، باید صرف امور مهم تری شود.

می گویند فلان مدرسه غیر انتفاعی یا مدرسه تیزهوشان، بیشترین ورودی را به دانشگاه می دهد ولی نمی گویند این مدارس، دانش آموزانی که با استانداردهای فعلی، استعداد تحصیلی بیشتری دارند را جذب می کنند و طبیعی است نتیجه تحصیلی بهتری هم حاصل می شود. اگر مدرسه ای، نه با آزمون که به طور عمومی، پذیرشِ دانش آموز کند و با همین استاندارد کنونی بتواند نتیجه بهتری کسب کند، هنر کرده است.

مخلص کلام این که باید ارزش ها و پارادایم حاکم بر سیستم آموزش و پرورش کشور تغییر کند. باید این ارزش قراردادی که فلان مدرسه سطح علمی بالایی دارد، جای خود را به این ارزش واقعی بدهد که فلان مدرسه دانش آموزان را بهتر ، برای زندگی آماده می کند. اگر همین تغییر پارادایم رخ دهد، آنگاه موجی از اصلاحات توسعه محور، نظام آموزشی و به تبع آن کل جامعه را فراخواهد گرفت.

 

نویسنده مطلب : جعفر محمدی

منبع دریافت این مطلب : عصر ایران

- See more at: http://tizland.ir/show/?id=2937#sthash.CqXyouvF.dpuf

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است.
ارسال نظر برای این مطلب غیر فعال شده است!